۲ مرداد ۱۳۸۴، ۱۶:۱۵

نقد و تحليل نمايش FA.N.S نوشته و كار محمد رحمانيان

"هديه جشن تولد!" يا "نقش خشونت در پديده هاي هوليستي"

"هديه جشن تولد!" يا "نقش خشونت در پديده هاي هوليستي"

خبرگزاري مهر / گروه فرهنگ و هنر : جاهل دشمن نفس خود است، پس چگونه مي تواند دوست ديگري باشد. (ارسطو)

داستاني كه محمد رحمانيان براي طرح موضوع و درون مايه مورد نظرش يعني خشونت تعصب آميزو تاثيرآن بر نظام و زندگي اجتماعي پي افكنده است، بسيارجذاب، زيركانه وفرصت شناسانه است. پديده طرفداري ازفوتبال، اين ورزش نمايش پرهيجان به دليل خصلت ها و ويژه اش پيش ازهرفعاليت گروهي وهرپديده فرهنگي / اجتماعي ديگر، با احزاب ودسته بنديهاي سياسي قابل مقايسه است .

اگرمهم ترين ويژگي دسته بندي ها واحزاب سياسي ، ادبيات تعصب آميز، رقابت، مركزگرايي والبته تحرك وپويايي باشد، پديده طرفداري ازباشگاه ها وتقسيم هاي فوتبال ، نزديك ترين مشابهت را به نسبت سايرفعاليت هاي گروهي با چنين نهادهايي دارا مي باشد .

هرچند شايد كاربرد مفهوم حزب سياسي دراين مقايسه چندان ازمنظرعلوم اجتماعي دقيق نباشد، اما مراد نگارنده ازكاربرد واژه حزب دراين نوشتار، بيشتربا نوع تشكل ها ودسته بندي هاي سياسي / عقيدتي پيش حزبي قابل انطباق است وبهره گيري از آن، صرفا ازسرتسامح وساده سازي مفهوم ومعناي مورد نظرصورت پذيرفته است. چرا كه احزاب دركاركرد مدرن خود و درمعناي دقيق كلمه، نهادهاي تخفيف كشمكش و از مهم ترين جلوه هاي مورد تقسيم سياسي مي باشند، اما گروه ها و دسته بندي هاي سياسي / عقيدتي پيشامدرن جوامع سنتي كاركرد وماهيت متفاوت دارند كه با نوع عمل كاركرد وشكل بندي سياسي ومناسبات اجتماعي دسته بندي هاي هواداران فوتبال مشابه است .

طبق يك نظريه جامعه شناختي، دوتقسيم بندي مهم درروند تكامل جوامع بشري قابل مشاهده است: جامعه واجتماع درتعريف اجتماع گفته مي شود عبارت است ازنوعي ازهمبستگي گروهي كه درآن، افراد براساس روابط خانوادگي و مناسبات خوني و ايدئولوژي مشترك با يكديگرپيوسته اند. دراين نهاد اجتماعي، آنچه افراد را گردهم مي آورد، مفاهيم همسايگي، هم خوني، عقايد و نظايرآن است. درصورتي كه نهاد جامعه مركب، ازافرادي است كه اجتماعشان آگاهانه واز روي اختيار و بدون پيوندهاي سببي ونسبي وغيره است . دراجتماع ، افراد به دلايل طبيعي وخارج ازاختيار واراده شان گردهم مي آيند وعنصراراده درآن دخالتي ندارد. دراجتماع، منافع جمعي، مقدم برمنافع فردي است وآنچه اصالت دارد، جمع است. دراجتماع، عواطف واحساسات، عامل همگرايي است ودرجامعه فرد وعقلانيت.

اين تقسيم بندي، ما را به دو نوع جامعه انساني رهنمون مي شود. دريك سو، جامعه اي قرارمي گيرد كه اصل فرد گرايي برآن حاكم است و در سوي ديگر،اجتماعي ازانسان هاست كه درآن، فرد، فاقد اصالت است وآنچه اصيل و برحق است، اجتماع و مصالح جمعي است. جامعه اول را انديودئاليست (individualist) ودومي را هوليست (wholist) مي نامند .

جامعه شناسان معتقدند، دراجتماعات هوليستي كه فرد جزئي از يك مجموعه كلي به حساب مي آيد، فرديت معنايي ندارد و فرد قادربه عمل مستقل نيست. او زيرمجموعه اي است از گروه يا افراد تصميم گيرنده اي كه بسيار پيش تر، ازحضوراو دراجتماع براي خود و ديگران تصميم گرفته اند. بنابراين، با محدود شدن اختيارعمل فرد در چنين شكلي از تشكل اجتماعي عملا هرعمل مستقل وهر تصميم فردي افراد غيرمستقل، محكوم به شكست است. و چنين است كه درF.A.N.S (عنوان نمايش محمد رحمانيان ) براي هيچ يك ازافراد خانواده آزادي عمل، نه زندگي فردي مستقل و نه عاقبت خوشي مي توان انتظارداشت. بطوريكه حتي نتيجه عمل تك روترين ، انقلابي ترين و فردگراترين عنصرخانواده يعني " اگنس شلتون " نيز تراژيك و تيره و تلخ است.

فانسي شلتون (همسرفرانكي، بزرگ خانواده) درخفا، ازمرض سل رنج مي برد وسرانجام فرانكي را ترك مي كند. او رنج تنهايي و بيماري درغربت را، بر زندگي با فرانكي ترجيح مي دهد و به نوعي از مهاجرت!! تن مي دهد. ساني شلتون (برادر كوچك تر فرانكي ) دراوج ياس و تنهايي در زيرسقف خانه اي كه زماني مركز حكومت و اقتدار فرانكي و محل اجتماع خانواده او بود، درحاليكه در جهان مضحك فرانكي مي خندد، جان به جان آفرين تسليم مي كند و جو جانسون (جي جي) با آن رخوت وهويت واژگونه مضحك و ابلهانه اش يگانه ناجي " اگنس شلتون " مي شود و اولين هديه دوران زندگي زناشويي شان، سياهي گودي چشم " اگنس شلتون " است و سرانجام فرانكي (با بازي پرويزپرستويي) مي ماند با خانواده (اجتماع) ويران شده و پراكنده كه افراد آن يا منتظر مرگند (فانسي شلتون- با بازي شهاب نصيرپور) يا درغربت و مهاجرت دستخوش تنهايي و رنج (اگنش شلتون با بازي ترانه عليدوستي) يا مرده هاي ساده لوحي كه درروياي عشق و جواني ناكام مانده شان، به خواب خود خواسته مرگ لبخند مي زنند .

حوادث داستان نمايش، درشهرمنچسترانگلستان مي گذرد و بنا به داده هاي بروشورنمايش، به حوادث سال هاي  1966مربوط است .F حرف اول نام فرانكي شلتون، بزرگ خانواده شلتون ، A حرف اول نام اگنش شلتون (خواهرفرانكي) ، N حرف اول نام فانسي شلتون (همسرفرانكي)،  S  حرف اول نام ساني شلتون (با بازي حبيب رضايي ) برادركوچك تر فرانكي است.  F.A.N.S معرف گروه متحدي ازهواداران يكي ازمهمترين تيم هاي فوتبال و باشگاهي انگلستان با نام منچستريونايتد (قرمزپوش ها) حريف افسانه اي تيم باشگاهي منچسترسيتي (آبي پوش ها) است. رقابت ميان اين دو تيم و باشگاه به گونه اي عميق درمناسبات اجتماعي و خانوادگي مردم شهر تاثيرگذارده است، بطوريكه نوعي جبهه بندي يا گروه بندي خاص ميان خانواده ها را موجب شده است. دراين شهر ظاهرا تمامي اعضاء يك خانواده، يا طرفدار قرمزپوش ها (منچستريونايتد) يا طرفدارمتعصب منچسترسيتي آبي پوش ها هستند. اين وضعيت موجب شكل گيري گروه بنديهاي رقيب بزرگ خانوادگي و شهروندي درشهر شده است و داستان نمايش F.A.N.S روايت گر چگونگي مناسبات دروني ميان اين خانواده ها و كنش هاي فردي و اجتماعي حاصل ازاين گروه بنديهاي متعصبانه است .

محمد رحمانيان - نويسنده و كارگردان

"فرانكي شلتون" كه نقش آن را "پرويزپرستويي"، بازيگر صاحب سبك و به شدت عاطفي وهيجاني سينماي ايران، برعهده دارد (نقشي كه شايد جز پرستويي كه استاد بازيهاي دوگانه كمدي - ملودراماتيك است از كمترهنرپيشه اي تا به اين اندازه قوي وعاطفي ساخته است)، معرف هويت غيراجتماعي، خصوصيات شخصي، عاطفي وغيرعقلاني هواداران متعصب گروه ها و تيم هاي باشگاهي (درلايه روئين متن) و معرف چگونگي رفتار اجتماعي هواداران متعصب و وابستگان تشكيلاتي گروه بنديها و اجتماعات سياسي/عقيدتي (درلايه زيرين متن) است .

وابستگي فرانكي و تعصب عاطفي  وغيرعقلاني او نسبت به تيم قرمز پوش منچستريونايتد، درحدي است كه همه زندگي خصوصي وعاطفي و رفتارهاي اجتماعي او را تحت نفوذ و تاثيرخود دارد. اشتغال عاطفي فرانكي به موضوع تيم و گروه باشگاهي مورد باورخود، نه تنها دررفتارهاي اجتماعي/ حرفه اي او به عنوان يك گوينده راديويي و يك مفسر خبري بازيهاي فوتبال تاثيرسوء دارد (سرانجام به اخراج قطعي او منجرمي گردد)، بلكه برزندگي عاطفي- خانوادگي او نيز تاثير مخرب مي گذارد (طلاق همسر، بي خبري فرانكي ازبيماري كشنده اوست) بعلاوه خواهر فرانكي نيز از دست تعصبات مرد سالارانه و زن ستيزانه فرانكي درامان نيست وهمين باعث مي شود اگنس شلتون با اولين برخورد با "جي جي" كه يك راننده تاكسي بي سواد وعامي و بي هويت است نقشه فرار از خانه و مهاجرت به شهري دور دست به منظور رهايي از سلطه تعصبات خشونت آميزوغيرعقلاني فرانكي را عملي مي سازد. ازدواج ، فرار و مهاجرتي كه جزغرق شدن در منجلاب تلخي ها، ناكامي ها و حسرت هاي دوباره و چند باره حاصلي ندارد .

اما تاثيرگذارترين معصوم ترين و بي گناه ترين قرباني تعصبات گروه گرايانه ومرد سالارانه فرانكي " ساني شلتون " ( با بازي بسيارزيبا، متفاوت، هنرمندانه وخلاقانه حبيب رضايي ) است كه سمبل ناآگاهي و معصوميت نسلي نيم هوشيار و بي خبراست. نسلي كه فرصت و اجازه عاشقي نيز يافته (چون فرانكي عشق به هرگونه حريف باشگاهي، چه داخلي و چه خارجي را به شدت تحريم كرده است) و سرانجام نيز در اوج معصوميت و ناكامي در دامن فرانكي جان مي دهد. ساني (آفتابي) همان اميد پاك باخته اي است كه قراراست فرانكي با تكيه براو گروه و اجتماع ازهم پاشيده F.A.N.S را ترميم و دوباره زنده كند. مرگ معصومانه ساني، درحقيقت مرگ خورشيدي است كه قرار بوده است چشم همه دشمنان و حريفان تيم منچستريونايتد را كور كند و آنها را به اقرار حقانيت هميشگي اين تيم وا دارد. با افول معصومانه اين  آفتاب، غروب هميشه F.A.N.S و اميدهاي فرانكي آغازمي شود و تنهايي فرانكي يعني آخر بازي و بازي نيز همان مفهوم دوگانه اي است كه نمايش F.A.N.S را از سويي با فوتبال (بازي) و از سويي با سياست (بازي به تعبيرروان شناختي اجتماعي) پيوند مي دهد .

از ديگر ويژگي هاي متني و اجرايي F.A.N.S ساختاردقيق درام شناختي آن است كه تمام كنش هاي متن و اشخاص نمايش را باورپذيرمي سازد. اين ويژگي ساختاري كه نتيجه كاربرد الگوي مدرن كلاسيك درام نويسي است، دركناربازيهاي به راستي زيبا و تاثيرگذار اجرا، درتمام دقايق نمايش، نفس ها را درسينه حبس مي كند وهم زمان نيز، ذهن مخاطب را درجستجوي يافتن معادل ها وارجاعات بيروني و فرامتني نمايش (كه خاص چنين متن هايي است) دايما مشغول مي دارد. F.A.N.S همچون هر اثر كلاسيك مدرني، از دو لايه بيروني و دروني معنا شناختي بهره مند است. سمبليم جاري درآن، دركنار ساخته نظم يافته و دقيق و شخصيت پردازيهاي حساب شده، سيلان وجريان آرام و دايمي ذهن بيننده ميان دولايه معنايي را ممكن مي سازد .

بررسي نشانه شناختي متن و اجراي F.A.N.S ، وجوه دوگانه معنايي عناصر ساختاري متن و اجرا را آشكارترمي كند. دراين نمايش همه اجزاء وعناصر، حامل دو بار معنايي هم زمان اند. "راديو" و "گويندگي"، ازسويي، جزيي ازعناصر پي رنگ داستاني است و مستقيما در معناي ظاهري خود ظاهر مي شود، اما ازسوي ديگر راديو وگويندگي در وجه نمادين خود به معناي وسيع تري ارجاع مي دهد. "راديو"، عنصرارتباطي است و"گوينده" نماينده ذهن وزبان وانديشه است . نحوه بهره گيري از امواج ارتباطي و نقش جريانات اجتماعي / سياسي در تبديل آن به ابزار تنش و بحران آفريني و يا ابزار مفاهمه ،ازجمله معاني چند گانه اي است كه اين عناصر ذهن مخاطب را به آن ارجاع مي دهند، سايرعناصر نمادين متن و اجراي F.A.N.S عبارتند از: خانواده ، روابط دوگانه فرانكي با اعضاء خانواده (همسر، برادر) مفهوم هواداري گروهي و دوبارگي گروه گرايانه شهروندان يك شهر، وضعيت ذهني و جسمي " ساني " و نام او ، اطاقي كه از آن، هم به كار تنبيه مخالفان و خطاكاران از نظر فرانكي مي آيد وهم مخفي گاه "جي جي" مي شود تا در فرار و مهاجرت " اگنس شلتون " مشاركت كند، نوع بيماري " نانسي شلتون " كه درحفظ و دور از آگاهي فرانكي رشد مي كند و جايگاه او به عنوان مادر، و...

F.A.N.S يك تراژدي خانوادگي با ساختاري كلاسيك و رويكردي انتقادي به مسايل روز جامعه و جهان هاي سنتي است و ازهمين روي، يك تئاترملي با شموليت جهاني است.

 محمد رحمانيان تنها درام نويس ايراني است كه توانسته است استفاده منطقي ودراماتيك از نام ها ومكان ها و حوادث خارجي را در آثار دراماتيك ايران به نحو مطلوبي محقق كند و الگويي ارائه نمايد كه مي تواند به امكانات بياني تئاترها ابعاد گسترده ترببخشد. آشنايي رحمانيان با تحليل درست انواع بازيهاي ايراني وغيرايراني درجنس بازيهاي بازيگران F.A.N.S كاملا مشهود است و اين همان ويژگي نامي است كه نمايش F.A.N.S راعلي رغم فضا و مكان غيرايراني داستان نمايش به اثري زيبا و تاثيرگذار بدل كرده است .

"صمد چيني فروشان"
مدرس و منتقد تئاتر و عضو كانون ملي منتقدان تئاتر ايران

کد خبر 210041

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha